مستی از حبه چشمان تو آغاز شده
آن زمانی که تمام چشمت
از شیار گونه
قطره قطره به خم سرخ لبت می ریزند
انتظاری که به سکرآوری ثانیه ها بسته امید
منِ مخمور ،فقط مست به این جامم وبس
تو که همواره خمارم خواهی
بشکن آن خم به شکرخندی و واکن لب را
تا درُ ومی به هم آمیزد واز هول می آن لعل به کامم گیرم
الفتی ساده میان من و مستی وتو ومخموری است
هم تو رندی که خماری مرا میخواهی
هم من آنجا که چنین رندانه
مست یک بوسه زمهمانی لبهای تو بر می خیزم.
آن زمانی که تمام چشمت
از شیار گونه
قطره قطره به خم سرخ لبت می ریزند
انتظاری که به سکرآوری ثانیه ها بسته امید
منِ مخمور ،فقط مست به این جامم وبس
تو که همواره خمارم خواهی
بشکن آن خم به شکرخندی و واکن لب را
تا درُ ومی به هم آمیزد واز هول می آن لعل به کامم گیرم
الفتی ساده میان من و مستی وتو ومخموری است
هم تو رندی که خماری مرا میخواهی
هم من آنجا که چنین رندانه
مست یک بوسه زمهمانی لبهای تو بر می خیزم.
نظرات شما عزیزان:
آپلود نامحدود عکس و فایل |
|
|